سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون از صفین باز مى‏گشت ، به گورستان برون کوفه نگریست و فرمود : ] اى آرمیدگان خانه‏هاى هراسناک ، و محلتهاى تهى و گورهاى تاریک ، و اى غنودگان در خاک اى بى کسان ، اى تنها خفتگان اى وحشت زدگان شما پیش از ما رفتید و ما بى شماییم و به شما رسندگان . امّا خانه‏ها ، در آنها آرمیدند ، امّا زنان ، به زنى‏شان گزیدند . امّا مالها ، بخش گردیدند . خبر ما جز این نیست ، خبرى که نزد شماست چیست ؟ [ سپس به یاران خود نگریست و فرمود : ] اگر آنان را رخصت مى‏دادند که سخن گویند شما را خبر مى‏دادند که بهترین توشه‏ها پرهیزگارى است . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 86 خرداد 1 , ساعت 10:59 عصر

آنا سیتینزا"  تعریف می کند که پسر کوچکش- با کنجکاوی کسی که واژه جدیدی را می شنود؛ اما هنوز معنای آن را نمی فهمد- از او پرسید:

-مامان؛ پیری یعنی چه؟

آنا پیش از اینکه پاسخ بدهد؛ در کمتر از یک ثانیه به گذشته سفر کرد و لحظات مبارزه؛ دشواریها و نومیدی های خودش را به یاد آورد و تمام بار پیری و مسئولیت را بر شانه هایش احساس کرد. چشم هایش را به سوی پسرش برگرداند که خندان؛ منتظرپاسخی بود.

آنا گفت: پسرم به صورت من نگاه کن این پیری است. وپسر چروک های آن صورت و اندوه آن چشم ها را تماشا کرد. چه باعث شد که پسرک با تعجب نگاه نکند و پس از چند لحظه جواب بدهد: مامان! پیری چقدر قشنگ است؟

منبع:دومین کتاب



لیست کل یادداشت های این وبلاگ